حباب
« آموزشی * فرهنگی * تفریحی »
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : سیدعلی حسینی مدیریت یک پیر مرد يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد. يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي كلاسها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند و در حالي كه بلندبلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود شوت ميكردند و سر و صداي عجيبي راه انداختند. اين كار هر روز تكرار مي شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاري بكند. نظرات شما عزیزان:
جالب بود
بازم از این مدیریتی ها بذار به وبلاگ منم سر بزن: nimkase.loxblog.ir
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||
|