حباب
« آموزشی * فرهنگی * تفریحی »
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : سیدعلی حسینی حبیب یغمایی روباه و زاغ زاغکی قالب پنیری دید به دهان برگرفت و زود پرید بر درختی نشست در راهی که از آن می گذشت روباهی روبهک پرفریب و حیلت ساز رفت پای درخت و کرد آواز گفت به به چقدر زیبایی چه سری چه دمی عجب پایی پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ نیست بالاتر از سیاهی رنگ گر خوش آواز بودی و خوشخوان نبودی بهتر از تو در مرغان زاغ می خواست قار قار کند تا که آوازش آشکار کند طعمه افتاد چون دهان بگشود روبهک جست و طعمه را بربود. نظرات شما عزیزان: ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
با درود مرسي از اينكه اين اشعار قديمي را به ياد همه ميآوريد خيلي خوب و عالي است اميدوارم همه در حفظ فرهنگ و خاطرات ايران زمين كوشا باشيم...
![]() درسا
![]() ساعت9:55---9 بهمن 1391
عالیه
![]()
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||
![]() |